لیلی و مجنون
پادشاهی معدلت پروردهای دید مجنون را به عارض پردهای
گفت ای سر حلقه ارباب عشق از تو روشن دیده اصحاب عشق
هیچ آسیبی تو را در چشم نیست بی سبب آن پرده ات در چشم چیست
گفت دیده بستم ازهر بوالهوس تا نبینم غیر لیلی هیچ کس
گفت با وی شهریار عدل کیش کی براه عشق از عشاق پیش
هیچ یادت هست میل خاطرت تا که لیلی را کنم حاضر برت
شهریار عشق مجنون حزین در جواب پادشه گفت این چنین
ای به معنی غافل از آثار عشق بی خبراز عالم اسرار عشق
نیست لیلی غافل از من یک نفس در بر من غیر لیلی نیست کس
دربر من لیلی اینک حاضر است بر من وبرحالت من ناظر است
لیلی از دیدار مجنون دور نیست وای بر چشمی که او را نور نیست
+ نوشته شده در جمعه ۱۳۹۲/۱۱/۱۸ ساعت 22:21 توسط افتخاری
|